داستان های جذاب و خواندنی

داستان های جذاب و خواندنی

داستان های جذاب و خواندنی

داستان های جذاب و خواندنی

گنجشک ایرانی

اینجا بچه ها دست به پرنده هایی که از لانه افتاده‌اند نمی زنند. مبادا بوی آدم بگیرند. می‌گویند وقتی جوجه‌ها بوی آدم ‏می گیرند ممکن است حتی پدر و مادرشان هم با آنها غریبی کنند. غریبی درد بدی است. خدا نکند کسی به غریبی ‏بیفتد. مهم نیست کجاست. مهم نیست چقدر دور است. اصلا دور و نزدیکی در مقابل غریبی حرفهای بی اهمیتی ‏هستند. احساس غریبی در من از زمانی پیدا شد که بوی آدم گرفتم. یک گنجشک ایرانی مثل تمام گنجشکهای دنیا، پر ‏سر و زبان و سحر خیز بودم. همچین ازین شاخه به آن شاخه می‌پریدم که برگ از برگ تکان نمی‌خورد.‏

ادامه مطلب ...

داستان کلک مردانه

شخصی نقل میکرد که وقتی به شیراز رفته بودم و در خانه پیرزنی جهت اقامت وارد شدم ، ناگاه در فضای خانه دختر صاحبخانه را دیدم و یکدل نه که صد دل عاشق او شدم . نزد پیرزن رفته و شرح حال خودم را گفتم . 
پیرزن گفت : این مطلب بسیار سهل و آسان است تو فقط تدارک عروسی را بگیر باقی کارها را من درست می کنم . 
پس مبلغی پول از من گرفته و بعد از ساعتی جمعی از زنان و مردان را به خانه آورد ، پس ملائی به نزد من امده و من او را وکیل نمودم .

آنگاه صیغه عقد خوانده و دهان ها شیرین شد ، پس از ساعتی همه رفتند و من را که بیصبرانه منتظر ورود به حجله بودم را تنها گذاشتند .


                                     

ادامه مطلب ...

قهقهه و رقص

وقتی نخواهم به چیزی فکرکنم ازاین دواستفاده می کنم هنوزپزشکها مثل مشروب و تریاک نتواتنستندعوارضی برایش پیدا کنند،لازم هم نیست بنشینی، کف دستهایت را به هم بچسبانی، نفس عمیقی بکشی و... یادم نیست استاد یوگا می گفت. به شما هم توصیه می کنم ،مسکن خوبی هستند: قهقهه و رقص.
«آخ یواش دختر»، عکس پاسورفیلم شو...، مغازه ها،سینما،در خیابان ولیعصرم،کسی با ابروهای گره کرده لبانش را تند تند تکان می دهد«ببخشید جلوی پام ُ ندیدم».
واقعاً این را می گوید یا بعد از ادای این جمله، آواها به مغزم رفته با تحلیل این طور درک می شوند؟ 
تمرکز می کنم فقط با گوش بشنوم «عوضی جلوی پاتُ نگاه کن»، بی اختیار بغلش می کنم و هرجا گل،آسفالت خشک نشده و سیمان تلنبار شده می بینم پاهایم را محکم فرو می کنم و بعداز دیدن جای کفشهایم به تک تک آدمها من واقعی ام می گویم.
ادامه مطلب ...